اسلام یا ایها انسان

الشمس

والعماره

والچیست

منتظر نظراتتون تا شمس العماره  عمارت پاستور و بگم براتون

سلامو صد سلام که بلبلان شیرین سخن طوطلیان شکر شکن حکایتی نقل کنیم

که خود مثلیست بر امثال کنونی

اوردهاند ملا بر خرش از پشت سوارگان کردندی

واز بازار میگذشت

الناس بانگ براورندی

که ای ملا

این چه  سوارگان  گرفتن از استر است

که ملا با بی اعتنایی

به حرف مردم چشم بر هم بسته بود

وزیر لب میگفت

ما که سواریم و دنیا به کام ماست

پس چرا اینقدر مردم نهیب زنند

که چنان چنان است

اری وصد بله

که حوادث و انتاج  آن برگرفته از مثل قدماست

که وارنه بر خر سوار شدن ونهیب مردم

سواری دنیای که به کام بعضیها شیرین امدهاستو

وحالا حالا هم خیال پایین اومدن ندارند

بابا حتما نظر بذارید

نظراتتون در قوری چای دیشلمه ما را معطر میکند منتظر نظراتتون هستم

دیشلمه چی

بفرما چای احمد 

القصه وادامه قسمت سوم

با امر ونهی وایرادات وپاورچینهای متعدد

هنرمند باغ غلام خان قصه ما به دربار واشرفیت تمایل پیدا کردندی

خود جبه صدرا پوشیدنی

ولهن صدا عوض کردندی

باد در قب قب انداختندی

سران جنگهای اطراف را مزدور خوانندی

تیغ بردست گرفتندی

وجبه رزم برتن کردندی

بلال یک ودو بر اسمان پرتاب کردندی

نیروی هسته البالوی به رخ حیوانات جنگل کشیدندی

القصه

این هنرمند باغ غلام خان  کمی مانده بود که

به خداوندگارخویش هم تندی وتعدی نماید

که گوش مالی ازنوع محبت مادرانه شدندی

و کنج ازلت نشستندی

القصه

چون از صدارت وکیاست

جاهل بودندی

به عزل ونصب تعدی دست زدندی

که بیا ببین

چه اشوبی در خزانه جنگل به راه انداختندی

که امروز 1 غران باید 2غران بشوی

و لاممکن

که الا وبه الا همین است مرغ یک پا دارد

چه نمودارها در گرافهای الوان

به مردم نشان داددندی

که تماشاخانه قدیمی بی مشتری کردندی

و همه در گرد او گرد امدندی

که گذشته چه بد بودندی

ومن چنانم و چنانم

به ناگه بام براورد

که من انم که رستم بود پهلوان

که رعب ووحشت درمیان جنگل سایه افکندی

که حتی اسد کبیر جنگل دلش به لرزه افتاد که ای بابا تو دیکگه کی هستی

از جمالش نگفتم

که یوسف خجالت زده نشوندی

که اندر ارباب موسیقی شکایت نمود که چرا

من کی به رقصم

بی خیال

اندر ادبیات قصار

ومدب بودنش

بسیار لحضات اورا به مرغ مینا هجوه گو مشابه نمودندی

که گویا دریکی از نطق پراکنیهایش گفتندی

که رئوسای جنگهای جانبی از برای برداشت الگوی ادراه جنگلی ما خشنود بودندی

وازبرداشتهای حکیمانه ما به حض کردن پرداختندی

که گویا یکی از رئوسای جنگل واقه در قاره جنوبگان

الگوی مدیریتی درخواست کردندی

که هنرمند باغ غلام خان قصه ما به او ابتدا دستور

زدن پشتک و وارو داده

تا هم بدن گرم کردندی و هم چشمها بسمتش خیره کردندی

وقت تنگ شد و حکایت همچنان باقی

خداوندگار نگهدارتان تا ادامه قصه

 نظراتتون بذارین ببینم ادامه بدم یانه

واما درود وسلام بر ملا نصرالدین

که از معنایش مشخص میشود یاری کننده دین بوده

اورده اند قدیم قدیما ملا بر خری سوار بوده

ازمحلی میگذشته

که جمعی بر سر راه او گرد امده بودند

ملا به جمعیت روکرده گفته

سر کوچه آش میدند

جمعیت سرازیر شده بسوی سرکوچه

به یکی از همسایگان رسید

دید هروله کنان بسمت کوچه میرود

صدایش کرد علت را جویا شد

همسایه گفت سر کوچه اش میدن میرم نذری بگیرم

ملا بانک بر خانه زدندی

که ای عیال دیگ من بده که اش تموم شدندی

اری ملا مثل است

اش مثل است مردم مثل اند

اما مردم میتوانند مثلها رو به وقایع روز پیوند بزنند

این تو اینم مثل اینم وقایع انتخاباتی

 نظر اتون بذارید تا ببینم ادامه بدیم یانه

آری ادامه قصه

از هنرمند باغ غلام خان چه سوابق درخشان و چه حکایتها گفتندی

گفتند که ایشان دربلدیه طهران رفع فتع ارباب رجوع کردندی

ودرجلب نظرایشان کوشا بودندی که چه چه چه ها و چه به به ها دراین زمینه موجود بودندی

که گویا ولش کن خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

ازهنرنماییهای بلدیه دار طهران بگم

بیاببین 

 چه دست ودلباز بودندی وچه خرقه اناس پوشیدندی که همه مزوج شدندی بگزریم

تا اینکه موقع هنرنماییش رسید

بیا ببین چه ژشتک وارو زدندی که چشم خلق حیران وخیره ماندندی به هنرنمای که اه ای غلام خان ما چه چیزهای تو چنته داره رو نمکنه

شادی کردندی و سرور ازبرای هنرنمایی ایشان

که چه چاباک میتازدپ

پس چاره نمودند که بلدیه رها نما وبه ازلت دوستان نما که خود شادی بخش و مفرح ذات است

که چنین هنرمندی بدرد خورد درمواقع ضروری وسخت

القصه قصه دارز شد و منم خسته