سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روایت گر حدیث ما که بدان دلهای شیعیانما را استوار می دارد، از هزار عابد برتر است [امام صادق علیه السلام]

پژواک

القصه وادامه قسمت سوم

با امر ونهی وایرادات وپاورچینهای متعدد

هنرمند باغ غلام خان قصه ما به دربار واشرفیت تمایل پیدا کردندی

خود جبه صدرا پوشیدنی

ولهن صدا عوض کردندی

باد در قب قب انداختندی

سران جنگهای اطراف را مزدور خوانندی

تیغ بردست گرفتندی

وجبه رزم برتن کردندی

بلال یک ودو بر اسمان پرتاب کردندی

نیروی هسته البالوی به رخ حیوانات جنگل کشیدندی

القصه

این هنرمند باغ غلام خان  کمی مانده بود که

به خداوندگارخویش هم تندی وتعدی نماید

که گوش مالی ازنوع محبت مادرانه شدندی

و کنج ازلت نشستندی

القصه

چون از صدارت وکیاست

جاهل بودندی

به عزل ونصب تعدی دست زدندی

که بیا ببین

چه اشوبی در خزانه جنگل به راه انداختندی

که امروز 1 غران باید 2غران بشوی

و لاممکن

که الا وبه الا همین است مرغ یک پا دارد

چه نمودارها در گرافهای الوان

به مردم نشان داددندی

که تماشاخانه قدیمی بی مشتری کردندی

و همه در گرد او گرد امدندی

که گذشته چه بد بودندی

ومن چنانم و چنانم

به ناگه بام براورد

که من انم که رستم بود پهلوان

که رعب ووحشت درمیان جنگل سایه افکندی

که حتی اسد کبیر جنگل دلش به لرزه افتاد که ای بابا تو دیکگه کی هستی

از جمالش نگفتم

که یوسف خجالت زده نشوندی

که اندر ارباب موسیقی شکایت نمود که چرا

من کی به رقصم

بی خیال

اندر ادبیات قصار

ومدب بودنش

بسیار لحضات اورا به مرغ مینا هجوه گو مشابه نمودندی

که گویا دریکی از نطق پراکنیهایش گفتندی

 

که رئوسای جنگهای جانبی از برای برداشت الگوی ادراه جنگلی ما خشنود بودندی

وازبرداشتهای حکیمانه ما به حض کردن پرداختندی

که گویا یکی از رئوسای جنگل واقه در قاره جنوبگان

الگوی مدیریتی درخواست کردندی

که هنرمند باغ غلام خان قصه ما به او ابتدا دستور

زدن پشتک و وارو داده

تا هم بدن گرم کردندی و هم چشمها بسمتش خیره کردندی

وقت تنگ شد و حکایت همچنان باقی

خداوندگار نگهدارتان تا ادامه قصه

 

 نظراتتون بذارین ببینم ادامه بدم یانه




محمد حکایا معروف به خروس لاری ::: یکشنبه 88/4/7::: ساعت 9:31 صبح